زندگی بسیار سخت است.قسمت 1

ساخت وبلاگ

زندگی بسیار سخت است.

این جمله مدام روی زبان رابرت جاری بود.او به اتهام قتل در دادگاه حاضر شد.قاضی گفته بود تمام ماجرا را تعریف کند.

صبح روز جمعه 15 دسامبر:

او به همراه رالف همکارش به میهمانی که آقای لی رییس شرکت گرفته بود به طبقه دوازدهم-سالن اجتماعات شرکت-رفته بود.آقای لی سخنرانی ویزه خود را شروع کرد و دلیل این دور همی را سود 23 درصدی شرکت در ماه گذشته عنوان کرد.ساعت 10و30 دقیقه سخنرانی تمام شد و میهمانان پذیرایی شدند.ساعت 10 و 55 رابرت به سرویس بهداشتی رفته و در آنجا متوجه چیز عجیبی شد یک جنازه در یکی از سرویس ها بود.


او باید چه می کرد؟؟

دختر خیابان(آخر)...
ما را در سایت دختر خیابان(آخر) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1dastanara2 بازدید : 18 تاريخ : چهارشنبه 13 دی 1396 ساعت: 21:09